دهکده روابط بین الملل دهکده روابط بین الملل

 
دهکده روابط بین الملل
 
 
منوی اصلی
صفحه نخـــــست
چــــاپ صفــــحه
خـــانه كردن وب
ذخـــــیره صفحه
پـست الکترونیک
بایگـــانی مطالب
در باره ی ما
 

بادرود بر کاربرمحترم هدف از ارائه مطالب این وبلاگ فقط درجهت شناختن بهتر فضای روابط بین الملل ومفاهیم مربوطه به آن است وبه هیچ عنوان به حزب یا گروهی هیچ تعلقی ندارد ونخواهد داشت. با سپاس -نیکنام
موضاعات
سخنی با شما خاورمیانه خلیج فارس مقالات سیاسی یک هفته باخبر سازمانهای بین المللی برگه هایی از تاریخ شخصیتهای بین المللی اندیشه سیاسی امنیت در روابط بین الملل کتابخانه پیمانهای بین المللی انرژی
پیوند وبلاگ
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان POWER PLAY و آدرس powerplay.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو ماهیانه
بهمن 1391
دی 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
نویسندگان
نویسندگان
پیوند وبلاگ
مرکز آموزش و پژوهش های بین المللی وزارت امور خارجه
یو . اس . کلوزآپ
مرکز مطالعاتی رند
وبلاگ دکتر پیروز مجتهدزاده
مرکز مطالعاتی و نظرسنجی پیو
موسسه مطالعاتی اسپن
موسسه بروکینگز
چشم انداز توسعه وامنیت
Barry Buzan
JOHN .MEARSHEIMER
Francis Fukuyama
FOREIGN AFFAIRS
Joseph Nye
بررسی استراتژیک
موسسه ابرار معاصر
انجمن ژئوپلیتیک ایران
پورتال جامع سیاسی
وبلاگ تخصصی سیاسی
پزوهشگاه مطالعات راهبردی
دانشکده روابط بین الملل
henry kissinger
وبلاگ دکتر مجید تفرشی
وبلاگ دکتر مجید استوار
سازمان ملل متحد
سازمان کشورهای صادر کننده نفت(اوپک)
دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت
وزارت امور خارجه
مركز مطالعات عالي بين الملل
باشگاه انديشه
مركز پژوهش هاي علمي ومطالعات استراتژيك خاورميانه
کتابخانه دید
موسسه مطالعات ايران واوراسيا
پايگاه تخصصي سياست بين الملل
كتابخانه الكترونيكي وزارت امور خارجه
مرجع تخصصي علوم سياسي و روابط بين الملل
پرتال جامع علوم انساني
دفتر مطالعات سياسي وزارت امور خارجه
مرکز مطالعات استراتژیک
ایران دیپلماتیک
دیپلماسی ایرانی
حمل ماینر از چین به ایران
حمل از چین
بوق دوچرخه
یکانسر
آی کیو مگ
ریحون مگ

:: تمام پیوندها ::
 
طراح قالب و کد های جاوا...

كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

طراح قالب و کد های جاوا...

Www.LoxBlog.Com

کد های وجاوا :

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 262
بازدید دیروز : 33
بازدید هفته : 301
بازدید ماه : 304
بازدید کل : 250399
تعداد مطالب : 479
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

تماشا

10 سئوال مهم در مورد سياست خارجي آينده پوتين

10 سئوال مهم در مورد سياست خارجي آينده پوتين
 
ايراس: اندیشکده انگلیسی «چتم هاوس» در گزارشی به قلم «بوبو لو»، ضمن پاسخگویی به ده سوال عمده در خصوص سیاست خارجی روسیه، به چشم‌اندازها و برنامه‌های احتمالی آینده مسکو و بررسی احتمالات عمده در خصوص چگونگی جهت‌گیری روابط روسیه و آمریکا می‌پردازد.

1-  روسیه چه می‌خواهد؟
 حکومت پوتین، سه هدف عمده را در سیاست خارجی روسیه دنبال می‌کند:
1. کسب اعتبار خارجی برای حکومت، یا دست‌کم شکیبایی در برابر مسیر «خاص» ی که روسیه برای توسعه و پیشرفت درپیش گرفته است.
2. تبدیل شدن روسیه به یکی از سه قدرت برتر بین‌المللی، در یک نظم نوین چندقطبی، دوشادوش آمریکا و چین.
3. تثبیت جایگاه روسیه به مثابه یک نقش‌آفرین غیرقابل انکار در امور منطقه و جهان.

2- نظام جهان و جایگاه بین‌المللی روسیه از دید پوتین چگونه است؟
 حکومت پوتین به فضای بین‌المللی، به تعبیر هابزی آن -یعنی محیطی خشن که در آن قوی‌تر همیشه پیروز و ضعیف‌تر بازنده‌ای دایمی است- می‌نگرد. جهانی که قدرت‌های بزرگ بر آن حکمفرمایی می‌کنند، و در آن برخورداری از نفوذ ژئوپلتیک امری حیاتی است؛ مختصر اینکه در چنین دنیایی قدرت سخت حرف اول را می‌زند. مسکو بر این باور است که درخشش غرب در بلند مدت رو به افول است، و توازن قدرت بین‌المللی در حال حرکت به سمت خاور -و بیش از هر کجای دیگر، چین- است. مسکو معتقد است که چنین روندی به نفع روسیه است. مسکو می‌تواند خود را در بلند مدت در مقام یک قطب «مستقل» جهانی و هم‌تراز با قدرت‌های بزرگ دیگر، یعنی آمریکا و چین تصور کند؛ جایگاهی که روسیه آن را به طور عمده مدیون تمایل متقابل آمریکا و چین برای کاستن از میزان نفوذ یکدیگر و ایجاد توازن بین‌المللی قدرت در جهان است.

 

 
3- در حال حاضر مهم‌ترین چالش پیش روی سیاست خارجی روسیه چیست؟

 در دوره افول آمریکا، خیزش آسیا می‌تواند برای روسیه که از انعطاف‌پذیری لازم برای چنین موقعیتی برخوردار نیست، چالش بزرگی محسوب شود. مهم‌ترین اقدامی که روسیه می‌تواند در چنین شرایطی انجام دهد، بازسازی وجهه خود به مثابه یک نقش‌آفرین بین‌المللی است. بدین صورت که روسیه باید بتواند سهمی حقیقی از حکومت جهانی را در دست بگیرد؛ به میزان اثربخشی خود در قلمروی شوروی سابق سامانی دوباره دهد؛ تعاملاتی جدی را با آسیا پایه‌ریزی کند؛ روابط خود را با غرب بر اساس فضای پس از جنگ سرد توسعه دهد؛ و در نهایت با مدرنیزه کردن خود، امکان ایفای نقشی اساسی در نظام نوظهور بین‌المللی را برای مسکو فراهم کند.

4- چشم‌انداز روسیه نسبت به حکومت جهانی در قرن بیست و یکم چگونه است؟
 حکومت جهانی از منظر مسکو، در ابتدا به قدرت‌های بزرگ بین‌المللی تعلق دارد. با وجود اینکه در حال حاضر روسیه سخت مشتاق شرکت کردن در تعداد هر چه بیشتری از سازمان‌های بین‌المللی است، اما با این حال به حضور و قدرت گرفتن چنین بنیادهای چندجانبه‌ای در راس حاکمیت جهانی تمایل چندانی ندارد. مسکو به «انترناسیونالیسم قدرت برتر» که در مفهوم نظام چندقطبی نهفته، معتقد است. مسکو به ارجحیت و حاکمیت ملی اعتقاد دارد، از مفاهیمی چون «مسئولیت حمایت» گریزان، و نسبت به جنبش‌های دموکراسی‌خواه مردمی -مانند بهار عربی- نامهربان است.

5- آیا روسیه به مرحله «پست امپریالیسم» قدم گذاشته است؟
 مسکو کماکان در پی ارتقا و حفظ جایگاه غالب روسیه در میان کشورهای تازه استقلال یافته است؛ و چنین رویکردی را نه می‌توان امپریالیسم -به تعابیر سنتی آن- و نه حتی پست امپریالیسم نامید. در دنباله این تلاش‌های مسکو تنها می‌توان نشان از قدرت سلطه‌جویی یافت که به جای حاکمیت کامل سیاسی و نظامی، تنها به دنبال تشدید و گسترش دایره نفوذ اقتصادی و فرهنگی خود است. فعالیت روسیه در قلمروی شوروی سابق، بسیار گزینشی‌تر و غیرمجتمع است. با این حال مسکو ذهنیت موروثی خود را همچنان حفظ کرده است و از تعابیری چون «مناطق حائز اهمیتی سنتی برای آمریکا» استفاده می‌کند، و مفهوم برژنفی «حاکمیت محدود» هنوز در سیاست‌های این کشور کاربرد دارد. روسیه مخالف گسترش نفوذ آمریکا در اوراسیا است، و انگیزه پوتین در راستای پیشنهاد طرح «اتحادیه اوراسیا»، همان اندازه که به سیاست‌هایی پیش‌رو و فعال برمی‌گردد، از ملاحظات دفاعی نیز سرچشمه می‌گیرد.

6- آیا روسیه به شرق می‌نگرد؟
 روند گسست میان خطابه‌های «شرق‌دوستانه» مسکو، و تمایلات، منافع، و اولویت‌های «غرب‌گرایانه» اش کماکان ادامه دارد. روسیه بیش از آنکه به ایجاد روابط مستحکمی با آسیا علاقه‌مند باشد، به تقویت «همکاری راهبردی» خود با دو قدرت برتر آسیا -چین و هند- می‌اندیشد. در این مساله، چشم‌اندازهای مسکو، نه منطقه‌ای، که جهانی است. تصویر کلی روسیه به مثابه قدرتی در منطقه یوروپاسیفیک، همچنان در حد یک آرمان گنگ و مبهم باقی مانده است. روسیه با حضور چین و هند، آمریکای مداخله‌گر، ژاپن کماکان قدرتمند، و دیگر قدرت‌های منطقه‌ای، مسیر نفوذ به آسیا را برای خود ناهموار می‌بیند. سرانجام اینکه روسیه بیش از آنکه در حال حرکت به سمت شرق باشد، به دنبال بازنگری در روابط خود با آمریکا و اروپا است. مسکو کماکان نقشی محوری برای غرب متصور است، اما هوادار مغرب زمین نیست.

7- ماهیت رابطه چین و روسیه چیست؟
 همکاری‌های میان روسیه و چین بر محور رفاه و منافع ملی شکل می‌گیرد. مسکو و پکن دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به جهان و جایگاه‌های بین‌المللی خود دارند، اما منافع غیرقابل انکاری را در همکاری نزدیک با یکدیگر مشاهده می‌کنند. با این وجود، قالب نامتقارن این همکاری‌ها، به تدریج بیش از پیش به چشم می‌آید. مسکو از این حقیقت آگاه است و بدین علت در حال سبک و سنگین کردن دیگر گزینه‌های پیش روی خود در قاره آسیا است. هرچند که عملی کردن برنامه‌های جایگزین برای روسیه کاری بس دشوار به نظر می‌رسد. رویای ائتلاف ضدغربی روسی-چینی، چیزی بیش از یک توهم نیست، و روسیه به درستی نگران پیامدهای راهبردی، امنیتی، و اقتصادی خیزش جهانی چین است.

8- آیا دوره ري‌ست میان روسیه و آمریکا به پایان رسیده است؟
 این دوره با موفقیت‌های مهمی -بر سر ایران، افغانستان، و پیمان استارت- همراه بود، اما بله، زمان آن به پایان رسیده است؛ و ما حالا در دوره پس از موضع‌گیری‌های جدید قرار داریم. متاسفانه در این دوره، در زمینه تعریف دستورکارهای دوطرفه‌ای برای همکاری‌های بیشتر، پیشرفت‌های اندکی شکل گرفت. توافقی بر سر مسائلی چون دفاع موشکی، خاورمیانه، یا پیمان‌های امنیتی آمریکا با جمهوری‌های تازه استقلال یافته شوروی سابق، صورت نگرفت. بسیار بعید است که مسکو تمایل داشته باشد بر میزان همکاری‌های خود در قبال مساله ایران افزوده و به نظر می‌رسد که در افغانستان نیز شرایط به مرور رو به وخامت بگذارد.
فضای همکاری‌های «متقابل» به شدت آسیب دیده است. شاهدی دال بر ایجاد تغییراتی مثبت در نحوه نگرش روسیه به سیاست‌های آمریکا، و کیفیت همکاری مسکو به چشم نمی‌خورد. اظهارات اخیر پوتین از بازگشت دیدگاه‌های سنتی ضدآمریکایی سابق به کرملین خبر می‌دهد. به نظر می‌رسد که در کوتاه و میان مدت، کیفیت روابط مسکو-واشنگتن رو به افول بگذارد؛ هرچند بعید است که این تنش‌ها به وخامت شرایط آگوست 2008 برسند.

9- روابط روسیه و اروپا از چه نوعی است؟
 روسیه به دنبال همکاری است، و نه همبستگی. مسکو بر این باور است که از توان دیکته کردن خواسته‌های خود به تعاملات فیمابین برخوردار بوده، و این ویژگی را روز به روز پررنگ‌تر احساس می‌کند. رویکرد روسیه به اروپا، روز به روز گزینشی‌تر شده و به سوی پیمان‌های دوجانبه حرکت می‌کند. از آنجا که هدف کشورهای عضو اتحادیه اروپا از برقراری رابطه با روسیه، تنها رفع مشکلات داخلی است و از سوی دیگر، مسکو نیز فقط به رویاهای اوراسیایی خود می‌اندیشد، نمی‌توان آینده روشنی را برای روابط روسیه و اتحادیه اروپا پیش‌بینی کرد؛ فاصله دو طرف در زمینه مسائلی چون سیاست‌های انرژی و ارزش‌های ملی، همچنان به قوت خود پابرجا خواهد ماند.

 

 
10- انتظاراتی روسیه از ظهور نظام نوین بین‌المللی چیست؟

 علی‌رغم تمام تحولات اخیر، جایگاه بین‌المللی روسیه کماکان غیرقابل توجه، و حوزه اثربخشی مسکو محدود است؛ چنین میدان اثری تنها برای مقاصد دفاعی و پیشگیرنده مناسب است. روسیه فاقد ظرفیت لازم برای تبدیل شدن به یک مرکز (یا «قطب») قدرت مستقل در یک دنیای چندقطبی است. این تصور که روسیه محور ژئوپلتیک میان شرق و غرب محسوب می‌شود، به کلی بی‌معنا است.
مسکو می‌تواند خود را در قالب یک نقش‌آفرین جهانی بازسازی کند، اما برای چنین کاری ابتدا باید بتواند چند واقعیت حیاتی را پذیرفته و در سیاست‌های خود اجرایی کند: روسیه نمی‌تواند سیاست خارجی خود را بر مبنای احساس موروثی «استحقاق راهبردی» بنا کند -چنین توهمی در دنیای امروز دیگر اعتبار ندارد؛ واکنش نشان دادن نسبت به حقایق قرن بیستم، با استفاده از دیپلماسی قرن نوزدهمی قدرت برتر، هیچ ثمری نخواهد داشت؛ مفهوم «قدرت سخت» روز به روز ارتباط خود را بیشتر از پیش با دنیای امروز از دست می‌دهد، و از هر نظر که بنگریم، ظرفیت‌های قدرت سخت در روسیه، حتی بیش از این مفهوم نیز رو به افول هستند.
هرچند که روسیه گوشه چشمی نیز به قدرت نرم دارد، اما در این زمینه تقریبا هیچ اقدام جدی و هدفمندی صورت نپذیرفته است؛ مدرنیزاسیون فراگیر برای روسیه امری حیاتی است. اگر روسیه نتواند به درستی در این مسیر گام بردارد، باید در بلند مدت در انتظار افول و به حاشیه رانده شدن خود باشد. اما در صورت موفقیت، مسکو ظرفیت این را دارد که در قامت یک نقش‌آفرین واقعی بین‌المللی و ذی‌نفوذ ظاهر شود.
 
مسکو علاقه‌ای به ارتقای سطح روابط خود با آمریکا ندارد
 دوره تجدید مواضع میان روسیه و آمریکا محصول زمان خود، و هدف عمده فعالیت‌های این دوره، زدودن خاطرات تلخ گذشته بود. طرفین مواضع خود را تجدید کردند، و حالا باید گام بعدی را برداشت -اما هیچ مشخص نیست که این گام نتایج مثبتی به همراه خواهد داشت یا منفی. به سختی می‌توان بلاواسطه دریافت که در ذهن سران این دو کشور چه می‌گذرد. هرگونه برخورد نظامی می‌تواند منجر به ایجاد یک اثر بازگشتی جدی در روابط میان آمریکا و روسیه شود. حجم تجارت میان روسیه و آمریکا، به سختی قابل مقایسه با میزان مبادلات با چین یا اتحادیه اروپا است.
زمانی که نام «مایکل مک‌فال» به عنوان سفیر پیشنهادی آمریکا در روسیه مطرح شد، او از حمایتی 99 درصدی در میان طبقه نخبگان روسی برخوردار بود. آنها این انتصاب را به مثابه علامتی از سوی اوباما دال بر تعهد وی نسبت به بهبود و گسترش ارتباطات فیمابین می‌دانستند. اما زمانی که مک‌فال وارد مسکو شد، همه چیز تغییر کرد. برخوردهای منفی صورت گرفته با وی، حاصل خصومت‌های شخصی نبود؛ که پیام مستقیمی بود از مسکو به واشنگتن.
 
قدرت سخت، تنها چیزی است که پوتین را به تحرک وامی‌دارد
 مسکو در خصوص مفهوم «قدرت نرم» دچار سوءتفاهم است؛ در آنجا قدرت نرم به «روابط عمومی قوی» تعبیر می‌شود. پوتین در مقاله‌ای که پیش از انتخابات، و با موضوع سیاست خارجی منتشر کرده بود، در مورد قدرت نرم با بدبینی و تعبیر به «براندازی به شیوه غربی» سخن گفته بود. قدرت سخت، تمام آن چیزی است که پوتین را به تحرک وامی‌دارد. پوتین با دیده تحقیر به اروپا می‌نگرد، اما به اهمیت بین‌المللی آمریکا معتقد است. با این حال مسکو به قانون «تفرقه انداز و حکومت کن» نمی‌اندیشد، بلکه تنها به این فکر می‌کند که نمی‌توان روی اتحادیه اروپا به مثابه یک نقش‌آفرین سیاسی حساب باز کرد؛ مسکو تنها به دنبال این است که قراردادهایی با آلمان، فرانسه، و لهستان به امضا برساند.
از منظر تجاری، اروپا برای روسیه بسیار قابل‌توجه است، اما این ادعا که اتحادیه اروپا یک نقش‌آفرین سیاسی بین‌المللی است، تنها می‌تواند مسکو را بخنداند. روسیه انشقاق را بیش از هر زمان دیگری در اتحادیه مشاهده می‌کند، و بحران منطقه یورو را به عنوان عامل این مساله برمی‌شمرد.

بی‌پروایی چین می‌تواند روسیه را به سمت غرب سوق دهد
 روسیه دغدغه‌ای در خصوص منابع تجدیدپذیر انرژی ندارد؛ حادثه فوکوشیما توانست شرایط تجارت را برای روسیه بهبود بخشد. گاز شیل بیش از آنکه بتواند بر روابط روسیه و اتحادیه اروپا تاثیر بگذارد، از اهمیت منحصر به فردی در روابط چین با این کشور برخوردار است. روسیه تجارب ارزشمندی را از مصارف نادرست سابق خود از انرژی کسب کرده است -و اکنون می‌داند که گاهی اوقات لازم است پیشاپیش در خصوص کاهش مصرف، نکاتی را به مشتریان اروپایی خود گوشزد کند. اما مشخص نیست که چرا مسکو چنین تجاربی را در حوزه‌های دیگری چون گاز شیل نیز به‌کار نمی‌بندد.

کرملین در چند ماه اخیر، تنش‌های هولناکی را تجربه کرد، اما در حال حاضر آرامش در روسیه حکمفرما است. با این حال ممکن است در دو سال آینده، مسکو بار دیگر با مشکلات اقتصادی درگیر شود. نقش سیاست خارجی در آگاهی عمومی بسیار اندک و حاشیه‌ای است. پوتین باید تا حدودی به وعده‌های پیش از انتخابات خود عمل کند، اما هیچ یک از این وعده‌ها، ارتباطی با سیاست خارجی ندارند.
از سوی دیگر گسترش دموکراسی از نخستین خواسته‌های گروه‌های مخالف نیز به شمار نمی‌آید؛ مردم بیش از هر چیز به یک حکومت خوب علاقه‌مندند؛ و در نهایت بعید به نظر می‌رسد که روسیه‌ای لیبرال، سیاست‌های خارجی دوستانه‌تری را در پیش گیرد. ایجاد ارتباط حتی با روسیه‌ای مدرن و دموکراتیک که تحت حاکمیت قدرتمند قانون اداره شود نیز کار بسیار صعب و دشواری به نظر می‌رسد؛ به ویژه در قلمروی شوروی سابق.
با این حال، از روسیه‌ای مدرن انتظار می‌رود که بسیار بیشتر از حالا بر روی پروژه‌های عملی مشخص سرمایه‌گذاری و تمرکز کند. هرچند نمی‌توان از تاثیر برخی از عوامل خارجی نیز چشم پوشید: اگر چین بیش از اندازه جسور و بی‌پروا شده، یا به دلیلی روابط میان چین و آمریکا رو به افول گذارد، روسیه ممکن است از آن به مثابه یک فرصت یا دریچه‌ای راهبردی برای از سرگیری روابط خود با غرب استفاده کند.
 
با کنار رفتن پوتین، روند بهبود روابط روسیه و غرب، سرعت خواهد گرفت
 روسیه می‌تواند با دید بازتری به حکومت جهانی نگاه کند، روابط خود را با غرب برمبنای دوره پس از جنگ سرد بنا کند، و اقدامات موثر و سودمند بسیاری در کشورهای تازه استقلال یافته انجام دهد. تمام این اقدامات با یا بدون حضور پوتین امکان‌پذیر است، اما کنار رفتن وی از عرصه قدرت می‌تواند به تسریع این روند کمک کند. پوتین نظر مساعدی نسبت به چین ندارد؛ او یک «اروپا-دوست» است.
خارج شدن وی از کرملین، نیروی محرک فراوانی به روند بهبود روابط با غرب تزریق می‌کند. در چنین حالتی هرچند که هنوز اختلافات سیاسی فراوانی میان روسیه و غرب وجود خواهد داشت، اما این اختلافات دیگر چندان پرتنش نخواهند بود. موضع مردم روسیه نسبت به غرب کاملا ناپایدار و بعضا متضاد است؛ آنها معتقدند که زندگی در غرب نیز چندان تفاوتی با روسیه ندارد. هرچند که انتقادات فراوانی به رویکردهای آمریکا و اروپا در برابر روسیه وارد است؛ اما با این حال بهتر است غرب مواضع و اصول کلی خود در برخورد با روسیه را حفظ کند.
 
مدرن شدن روسیه به بهبود روابط این کشور با آمریکا کمک خواهد کرد
 موثرترین روش ممکن برای تغییر سیاست‌های مسکو به شرایط پس از جنگ سرد، جدی گرفتن روند مدرنیزاسیون در روسیه است. تعقیب چنین روندی، مجموعه کاملا جدیدی از اولویت‌های عملی را پیش روی کرملین قرار می‌دهد. انواع مختلفی از مدرنیزاسیون را می‌توان نام برد؛ مدرنیزاسیون به شیوه «اسکولکووو» -با تمرکز بر پروژه‌های کوچک؛ مدنیزاسیون بخش‌ها؛ مدرنیزاسیون اقتصادی؛ یا مدرنیزاسیون کامل به معنای غربی آن. در صورتی که کرملین دریابد که کشور به راه‌اندازی کارآمدتر بخش انرژی نیاز دارد، می‌توان اجرای روند مدرنیزاسیون بخش‌ها را انتظار کشید، اما در بخش اقتصاد، تسلط کماکان با سرمایه است.
با این حال می‌توان امیدوار بود، در صورتی که مسکو دریابد که چین در حال رشد و آمریکا، با پشت سر گذاشتن رکود، در حال بازیابی سیستم اقتصادی خود است، و خطر حاشیه‌نشینی اقتصادی روسیه را تهدید می‌کند، مدرنیزاسیون در این بخش نیز با جدیت دنبال شود. در صورتی که حکومت مدرنیزاسیون را در دستور کار خود قرار دهد، تنها دلیل آن را می‌توان در تمایل کرملین به بازسازی روسیه‌ای مقتدر نسبت داد؛ آنها تصور می‌کنند که می‌توانند بر روند مدرنیته نظارت کامل داشته باشند.

اروپا دیگر اشتیاقی به ایجاد تغییرات اساسی در نظام سیاسی روسیه ندارد
 به نظر می‌رسد که کرملین هیچ برنامه‌ای برای مدرنیزاسیون در دست ندارد. دغدغه عمده دولت کنونی پوشش سومدیریت‌های گسترده در اقتصاد روسیه، وابستگی به بازارهای خارجی، و جایگاه رو به افول روسیه در جهان است. شاید بهتر باشد که بحث خود را با این سوال ادامه دهیم: غرب می‌خواهد روسیه چه کار کند؟ کشورهای مختلف غربی، تقاضاهای مختلفی از روسیه دارند، با این حال بیشتر آنها در پی آنند که روسیه رفتاری آرام و پایدار در پیش گیرد و موجب تشدید وخامت اوضاع نشود. اروپا دیگر آن اشتیاق قدیمی برای ایجاد تغییراتی جدی در مواضع روسیه را از دست داده است.

روسیه در مساله ایران، مواضع شدیدتری را در قبال غرب اتخاذ خواهد کرد
 و اما پرسش مهم‌تر این است که غرب از روسیه می‌خواهد چه کار نکند؟ غرب در تکاپو است که موضع روسیه در قبال لیبی و سوریه را درک کند، و در همان حال روسیه نیز نمی‌تواند بفهمد که چرا غرب موقعیت را اینقدر برای خود پیچیده می‌کند: چرا صدام را سرنگون کرد، چرا اجازه داد که مبارک در مصر سقوط کند، آن هم در حالی که می‌دانست امکان دارد یک اسلام‌گرا به جای او بر سرکار آید؟
روسیه می‌بیند که لیبرال‌ها انقلاب را آغاز می‌کنند و اسلام‌گرایان از آن بهره‌برداری می‌کنند؛ مساله‌ای که کاملا در تضاد با منافع غرب قرار دارد. بهار عربی روسیه را غافلگیر کرد، اما بیش از آن، این واکنش غرب به انقلاب‌های خاورمیانه بود که موجب شگفتی روسیه شد. اگر اسد از راس قدرت در سوریه کنار رود، به احتمال زیاد یک حکومت اسلام‌گرای سنی جای او را پر خواهد کرد؛ اتفاقی که می‌تواند زندگی مسیحیان و علویان را در سوریه دچار مشکل ساخته و ارتباط با این کشور را برای غرب، حتی بیش از پیش دشوار کند. در مورد ایران نیز روس‌ها غالبا از حکومت دفاع کرده و مواضع شدیدتری را از جانب پوتین در برابر غرب مشاهده خواهیم کرد. برخوردهایی که به راحتی می‌توانند با منازعات کلامی تشدید شده و رو به وخامت گذارند.

روسیه باید سیاست‌های انعطاف‌پذیرتری در قبال کشورهای تازه استقلال یافته اتخاذ کند
 در حوزه کشورهای تازه استقلال یافته نیز روسیه اخیرا دریافته است که روش‌های قدیمی، الزاما بهترین روش‌ها نیستند. این تنها آمریکا نیست که از زوال قدرت خود رنج می‌برد، بلکه این پدیده‌ای جهانی و فراگیر است که دیگر قدرت‌های بزرگ را نیز درگیر کرده است. حتی ضعیف‌ترین کشورها نیز حالا دیگر از آزادی عمل بسیار بیشتری نسبت به سابق برخوردارند، و این بدان معنا است که روسیه باید سیاست‌های خود را انعطاف‌پذیرتر از قبل تدوین کند. بسیاری از کشورهای تازه استقلال یافته، به لحاظ فرهنگی نزدیک، و به لحاظ اقتصادی وابسته به روسیه هستند، اما با این حال باز هم مسکو باید رویکردهای عملگرایانه‌تری را در برخورد با این کشورها در پیش گیرد، اتفاقی که نیاز به سیاست‌گذاری‌های دقیق و برنامه‌ریزی‌های منسجم دارد.

حضور آمریکا در آسیای مرکزی، خطر بزرگی است که روسیه را تهدید می‌کند
 از آنجا که پوتین در بدو امر یورش نظامی آمریکا به افغانستان را مورد تایید قرار داد، روسیه اینک با تنشی دوجانبه میان مسائل امنیتی و ژئوپلتیک مواجه است. آسیای مرکزی در وضعیت آشفته‌ای قرار دارد، اما خطر «بزرگ‌تر»، تهدید حضور قانونی و ژئوپلتیک آمریکا در این منطقه است. واکنش عقلانی به چنین موقعیتی تمایل به همکاری است، اما نمی‌توان گرایش‌های غریزی روسیه را نیز نادیده گرفت؛ همیشه نمی‌توان یک چشم‌انداز معقول غربی را به روند تصمیم‌گیری در کرملین تحمیل کرد. به سختی می‌توان در خصوص رویکرد روسیه نسبت به خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان در سال 2014 اظهار نظر قطعی کرد.

آنچه روسیه می‌خواهد، قدرت منهای مسئولیت است
 روسیه در قلمروی شوروی سابق، به دنبال ارضای آمال سیاسی خود است -مسکو می‌خواهد تسلط سیاسی بر این منطقه را در دست گیرد، اما ابزارهای کهنه سیاسی، دیگر به خوبی سابق کار نمی‌کنند. روسیه نیز دیگر با یک ذهن امپریالیستی سنتی نمی‌اندیشد: آنها به دنبال اشغال سرزمین‌های دیگر و قبول مسئولیت آنها نیستند- آنچه مسکو می‌خواهد، قدرت منهای مسئولیت است. جنگ با گرجستان در سال 2008 یک عملیات نظامی استثنایی به شمار می‌آمد. روسیه خود از مشاهده اینکه چطور به این سرعت به نتیجه رسید، شگفت‌زده شده بود؛ از نظر مسکو، این یک عملیات نسبتا تمیز بود.

روسیه تنها به دنبال جلوگیری از دست‌درازی قدرت‌ها به منطقه آسیای مرکزی است
 شکل‌گیری «اتحادیه گمرکی اوراسیا» بدان معنا نیست که روسیه در میان کشورهای تازه استقلال یافته تدارک اقدامات گسترده‌ای را دیده است؛ بلکه تنها بدین معنا است که مسکو نمی‌خواهد کشور دیگری به این مناطق دست‌درازی کند. چینی‌ها، دغدغه اصلی قرقیزستان به شمار می‌آیند. قرقیزستان بی‌ثبات و غیرقابل پیش‌بینی است، اما چین کماکان به این سرزمین علاقه‌مند است. همانقدر که پوتین از الکساندر لوکاشنکو بیزار است، پیش‌بینی جانشین او برای روسیه نیز غیرممکن است. درست از لحظه‌ای که لوکاشنکو کنار برود، روسیه باید بلاروس را از دست رفته به حساب آورد. وضعیت اوکراین برای شهروندان این کشور، اتحادیه اروپا، و روسیه به شدت ناامیدکننده است. یانکویچ تصور می‌کند که می‌تواند همان رویه نظربایف را در پیش گیرد، اما سخت در اشتباه است.
منبع: قارس




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






آخرین مطالب ...
» پنج راه حل سوزان مالونی به اوباما برای تعامل با ایران
» سوریه نقطه عطف سیاست خارجی اتحادیه اروپا
» اوباما و محدودیت‌های فروش سلاح
» قدرت مانور کره شمالی
» بحران اقتصادی جهان و افزایش فروش تسلیحات
» روسیه بازیگر مسلط در بازار تسلیحات هند
» آسیاگرایی آمریکا و تحدید چین
» ائتلاف ها در جهان تک قطبی
» غرب و چرخش معنادار در روش مواجهه با بحران سوریه
» نقش یهودیان در انتخابات ریاست‌جمهوری در آمریکا: پول یا رای؟
» اصول مندرج در اجلاس سران جنبش عدم تعهد
» معامله در واشنگتن
» ناآرامی‌ها در صحرای سینا؛ ابعاد و پیامدها
» شکل‌گیری مثلث منطقه‌ای ترکیه ـ عربستان ـ مصر
» بیم و امیدهای دموکراسی لیبی
» جنگ فرقه‌ای ـ درد زایمان خاورمیانه جدید
» راهبرد و دیدگاه جنبش عدم تعهد و ایران نسبت به یکدیگر
» امریکای لاتین؛ بازگشت سناریوهای کهنه با چهره جدید
» اندیشکده بروکینگز: بازگشت عربی القاعده و بهره‌وری از ایجاد هرج و مرج
» تقویت نیروهای اطلاعاتی آمریکا در افغانستان

Home | FeedBack

Copyright © 2008 LoxBlog.Com . All Rights Reserved. Translation Www.NazTarin.Com